تغییر باورهای غلط مقدمه اصلاح شیوه زندگی، سبک زندگی هر فردی بر اساس باورهای او ساخته میشود و به همین دلیل هرگونه تغییر در شیوه زندگی تک تک انسانها و بعد جامعه نیازمند تحول و دگرگونی باورهای غلط است.
انسان بزرگترین طراح زندگی خود میباشد و باورهای او مالك و فرمانده وجودش بوده و موجبات رفتار وی را فراهم میآورند. یعنی باور داشتن حركت درونی را در انسان موجب میشود، جلوه آن رفتاری است كه از فرد سر میزند و قضاوت دیگران را نیز به همراه دارد.
باور نادیدنی و لمس نشدنی است و اكثراً به صورت ناخودآگاه نتیجه میدهد. همه ما دارای باورهای مشتركی درباره جهان مادی و اعتقادات شخصی خود هستیم كه بر اساس حقایق عینی شكل میگیرد و با ارتباط یافتن به تجربیات ما معنی و مفهوم پیدا میكند براساس باورها و پیشداوری هایی كه ما درباره دیگران داریم از آن طریق نیز به شكل های مختلفی با آنان ارتباط برقرار میكنیم خواه به این موضوع توجه كرده باشیم و خواه به آن كم توجهی نماییم.
عقاید و باورهای ما در برابر واقعیات خارجی مانند صافی عمل میكنند طوری كه آنچه موافق با تفكرات قبلی ما هستند موجب تحكیم و تایید اعتقادات پیشین ما میشوند و آنچه مخالف با آنهاست در دروازه های ذهنی ما حذف میگردد. در این میان بهتر است ما محدودیت های ساخت ذهن خود را از میان ببریم. احساسات خود را نسبت به خویش تغییر دهیم تا رمز تسلط بر اعمال خود را بیابیم و در نتیجه دنیای واقعی پیرامونی خود را بهتر كشف نموده و بهره كافی از زیستن معنایی خود ببریم.
مثلاً ما نسبت به یكی از فرزندان یا دوستان خود در مقایسه با سایر اعضای خانواده و یا دوستان ممكن است پذیرش بیشتری نشان دهیم و این موضوع را همگان در اسرع وقت به ما میگویند و یا حتی خود ما و یا طرف مقابل نیز مطلع میشود. در این میان معمولاً در بیشتر مواقع توجه و نگاه ما به كارهای ایشان مثبت است. طوری كه به راحتی در میادین مختلف زندگی با دادن مسئولیت و نقش های گوناگون روز به روز فرصت هایی را برای طرح توانایی ابراز وجود و حس مسئولیت پذیری شان را فراهم میآوریم و شاید بان این اقدام یك سویه خود زمینه حسادت، بروز تنش های خانوادگی و اعتراض سایرین را مهیا نماییم.
احتمال دیگری كه وجود دارد ممكن است فرد مورد نظر پرتوقع شده و زمانی نیز مشاهده میشود كه ایشان بخواهد رفتارهای ناخوشایند خودش را با توجه به پذیرش بی قید و شرط ما به نحوی خوشایند جلوه دهد و آن را توجیه نماید در نتیجه ما را وادار به پذیرش نماید.
در بررسی تاثیر باور در انسان ها نقش و اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی افراد همین بس كه باورها جهت و مسیر زندگی انسان را مشخص میكنند. اگر كسی باور درستی از زندگی و واقعیت های موجود نداشته باشد موفقیت چندانی در زندگی نخواهد داشت، چون كه رفتارهای انسان از نتایج همین باورها هستند. باور غلط موجب رفتار ناخوشایند و باور درست موجب رفتار خوشایند در زندگی فرد میگردد.
باور به این كه ما باید به نتایج مالی در زندگی دسترسی داشته باشیم خود یك نیروی محركه مثبت و یك اصل تعیین كننده است. دستیابی به قله های عظیم موفقیت و سعادت بشری را باورها به وجود میآورند. حضرت علی (ع) میفرماید: هر كس باور و عقیده محكمیداشته باشد عمل خوبی خواهد داشت.
باور موجب انتخاب هدف و تعیین سبك خاص زندگی در عرصه های مختلف حیات انسان است و زمینه لازم را برای اقدامات او در تحقق هدف فراهم میکند. به عبارتی قوی ترین تكیه گاه انسان در برنامه های زندگی باور اوست و زمینه های لازم برای رسیدن به كمال را فراهم میآورد. باور در زندگی موجب میشود انسان راهی را به اشتباه نرود و هدف درستی را انتخاب كند.
انسان به لحاظ نوع خلقت و برخورداری از مقام جانشینی خداوند در روی زمین و همچنین روح انسانی او که واقعاً تسخیرناپذیر است فقط با برخورداری از قدرت اراده است که به واسطه آن میل به پیروزی، کسب موفقیت در عرصه های مختلف حیات خود، سامان دادن به زندگی و تسلط بر آن در فرد بیدار میشود. این روحیه هنگامیدوام خواهد داشت که بداند چه میخواهد و باور داشته باشد که باید به خواسته ها دست یابد. آن وقت است که هیچ مشکل یا مساله و مانعی نمیتواند جلوی فرد را بگیرد.
وجود موانع در مسیر زندگی هر کسی تنها به این معنی است که باید عزم خود را برای رسیدن به هدف های ارزشمند جزم نماید و احساس زیباتری از بودن و شدن داشته باشد. اراده و باور داشتن در زندگی هر کس در واقع فراهم آوردن نوعی میدان مبارزه است که انسان با کسب موفقیت در آن به خودباوری برسد. احساس ما به مسایل زندگی بستگی به این دارد که فکرمان را متوجه چه چیزی بکنیم آن وقت است که به همراه آن احساسات به موضوع مدنظر ما گرایش به آن پیدا میکند و تلاش ما تا مرحله بروز رفتار پیش میرود. در این میان اگر احساس خوشایندی به ما دست دهد رفتار ما خوشایند و اگر احساس و نگرش ناخوشایند داشته باشیم رفتار ما ناخوشایند بوده و ممکن است برای دیگران غیرقابل تحمل باشد.
به منظور کسب روحیه خودباوری ما نباید صرفاً به نظر و عمل و اعتقاد دیگران تکیه کنیم، بلکه باید به بررسی های خود نسبت به موضوع مدنظر ادامه دهیم و از نگاه خود به جایی برسیم که سخنی برای گفتن داشته باشیم و خودمان نیز به یک سطح باوری نایل آییم. انسان وقتی که چهره واقعی خود را پذیرفت و در راه شناخت خود گام برداشت، ضمن آگاهی از مجموعه توانایی های خود به نقاط ضعف و مشکلات رفتاری خویش نیز پی میبرد و با حالات پذیرنده و شور و نشاط لازم نیز در ادامه راه به اصلاح رفتار خود میپردازد. عقیده و نظر ما به خودمان اختصاص دارد و بر اساس دیدگاه دیگران نیست. اگر چنین باشد ما برای خود نیستیم بلکه برای آن دیگری هستیم.