نکات تفسیری سوره شریفه هود – آیات 25 تا 31، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما دوستان عزیز به درگاه خداوند یگانه، امروز در خدمتتون هستم با نکات تفسیری سوره شریفه هود، آیات 25 تا 31.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ»
میفرماید ما نوح رو فرستادیم به سوی قومش برای اینکه هشدار بده بهشون، یه هشدار آشکاری، یه هشداری که واضح و روشنه. پیامبران آمدند که هشدار بدهند که با این نوع زندگی، این نوع اعمال، آخر و عاقبتتون رو دارید از دست میدید. هم در دنیا و هم در آخرت با این شکل زندگی در معرض خطرهای زیادی هستید. پس حضرت نوح هم آمده یک هشدار بده به انحرافات قومش، هشدار بده که جز الله هیچ چیز دیگری رو نپرستند. پس معلوم میشه که خدایان دیگری رو میپرستیدند. همه پیامبران دعوتشون دعوت توحیدی بوده، امروز هم به نظر میاد که بیش از هرچیزی لازم هست که این پیام به مردم داده بشه. آیه 26 میفرماید:
«أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ»
میفرماید که جز خداوند کسی رو نپرستید، عبادت نکنید. عبادت یعنی چی؟ عبادت یعنی من وجودم رو هموار کنم، آماده کنم، رذایل رو از بین ببرم، تاریکیها رو از بین ببرم تا خداوند با صفات خداییش و نورانیتش وارد وجودم بشه. این معنای عبادت هست، هموار کردن وجودم برای ورود خداوند و صفات خدایی. ما با اینکه همگی قبول داریم که خداوند یکی هست اما به نظر میاد که فقط در کلام و ذهن هست که قبول داریم در اعمال و رفتارمون چیز دیگهای داره نشون داده میشه. میفرماید که من نگرانم براتون از اون عذاب الیم، یعنی شرک و انحرافاتتون نتایج ناخوشایند و دردناکی براتون داره. آیه 27:
«فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ»
همیشه در برابر پیامبران درباریان و بزرگان هر قومی قرار میگرفتند، کلمه ملک که در این آیه یعنی کسانی که ابهتشون چشمگیر هست، مقامات و مسئولین هرکشور. مردم که همیشه تمایل دارند این سخنان رو بشنوند اما کسانی که منافعشون به خطر میوفته هست که میایستند در برابر این سخنان حق و حقیقت، میفرماید که اون ناسپاسان قوم گفتند کی گفته که تو از جانب خدا آمدی؟ چنین چیزی نیست، تو هم مثل ما یک آدم هستی، بعد در ادامه میگفتند ما تنها کسانی رو داریم میبینیم که از تو تبعیت میکنند که به نظر ما اراذل هستند، اراذل جمع رذل هست، رذل هم یعنی پست و بیمقدار. ما نگاه که میکنیم میبینیم به پیامبر ما هم کسانی ایمان آوردند که وابستگیهای دنیایی نداشتند و در مقابلشون ابوجهل و ابوسفیانها، سران اون جامعه قرار گرفته بودند که تاجر بودند و صاحب جاه و مقام، یعنی اینها وابستگیهای دنیایی داشتند. خب طبیعی هست، اونا با معیارهای خودشون داشتند آدمها رو سنجش میکردند، میگفتند اینا که به شما ایمان آوردند اراذل هستند، پست و بیمقدارند، میگن ما هرچه داریم اطرافت رو نگاه میکنیم همین آدمهای ساده هستند که میبینیم. یعنی میگفتند تو یه آدمی هستی مثل ما، تازه اطرافت هم پر شده از آدمهای ساده و طبقه پایین، ما هیچ برتری در شما نسبت به خودمان نمیبینیم و بلکه تو را دروغگو هم تلقی میکنیم. آیه 28:
«قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ»
حضرت نوح فرمودند همشهریانم، هموطنانم چی میگید اگر بفهمید که من صاحب یک سری آگاهیهایی از طرف پروردگارم شدم، یعنی میخواد بگه شماها که دارید رسالت من رو انکار میکنید و میگید که ما تو رو مثل خودمون میبینیم، و هیچ برتری در تو نسبت به خودمون نمیبینیم، اگر که ببینید که خداوند از جانب خودش به من آگاهیهایی رو داده و یک رحمت ویژهای رو شامل حال من کرده که من الان رسول خدا شدم، پیغامرسان خدا شدم و شما نمیتونید اون رو درک کنید، شما قدرت درک این آگاهی رو که خداوند از جانب خودش به من داده رو ندارید، اگر متوجه بشید که چنین چیزی بوده، اونوقت چی میگید؟ بعد میفرماید که مگه ممکنه که من بخوام اجبارا به شما بگم که هدایت من رو بپذیرید؟ من الزام و زور بکار نمیبرم در دعوتم، من برای اون چیزی که شما میلی بهش ندارید و کراهت دارید بهش، هیچ اجباری درش قرار نمیدهم براتون. این دقیقا همون لا اکراه فی الدین هست، که میفرماید در دین کراهتی نیست. یعنی نکتش این هست که از زمان حضرت نوح آزادی مطرح بوده. حضرت نوح هم دارند میفرمایند که ما پیامبران اهل زور و اجبار و الزام نیستیم، ما شما را به چیزی که دوست ندارید اجبار نمیکنیم، خودتون میدونید، خودتون باید انتخاب کنید در نهایت، ما فقط بشارت میدهیم و انذار، در نهایت این خودتون هستید که باید راهتون رو انتخاب کنید. آیه 29:
«وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ»
ای قوم من، یا ای هموطنانم، من که از شما پولی نخواستم، یعنی من در قبال این دعوتی که دارم از شما میکنم از شما مزدی نمیخواهم، اون مزد من، اون عجر من، اون پاداش من فقط بر خداست، حالا اینجا میخواد پاسخ بده به اون صحبتشون که میگفتند دور و بریات همه اراذل هستند، اونارو بیرون کن تا ما بیاییم، میفرماید که من هرگز اون مومنین رو طرد نمیکنم، اینا با پروردگارشو ملاقات کردند، البته نه اینکه رفتند یه مکان خاص و خدا رو اونجا دیدند، خب خداوند که جسم نیست که یه جای خاص باشه و ما بتونیم بریم اونجا و ببینیمش، خداوند همه جا حضور داره. لقای خدا یعنی تلاقی، رسیدن، یعنی اینا به خدا رسیدند، به فارسی بخواییم بگیم اینطور میشه من چطور اونها رو طرد کنم؟ اینا اهل خدا شدند، اینا به خدا پیوستند، من چطور حق دارم اینا رو طرد کنم در حالیکه اینا بندگان خدایی شدند، من شما رو افراد جاهلی میبینم. جهل یعنی دخالت دادن احساسات بجای عقل و منطق، میخواد بگه دارید یه حرف غیرمنطقی میزنید، چرا؟ چون فقیرند؟ چون جزء اشراف نیستند من باید طردشون کنم؟ آیه 30:
«وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»
ای عزیزانم، ای همشهریانم، ای قوم من، من اگه اینها رو طرد کنم چه کسی میتونه من رو کمک کنه؟ آیا بیدار نمیشوید؟ میبینیم که حضرت با نهایت مهربانی با همشهریان و هموطنانشون صحبت میکنند، میخوان بگن شما که از من میخواهید این بندگان خدا رو طرد کنم، اگر من چنین کاری رو بکنم، اولا که اصلا جرأت چنین کاری رو ندارم، اگر من این کارو بکنم، شما در برابر اون عذابی که از سمت خدا برای من بیاد میتونید به من کمک کنید؟ آیه 31:
«وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ»
میفرماید هیچ وقت من ادعا نمیکنم که خزائن خدا نزد من هست، من هرگز چنین ادعایی نمیکنم که خزائن خدا پیش من هست، هیچ وقت هم نمیگم که من از غیب خبر دارم، البته در جاهای دیگه قرآن هم آمده که حضرت رسول هم میفرمایند که من غیب نمیدونم، وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ، من اگر غیب رو میدونستم، لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ، خیلی منافع به دست میآوردم، هیچ وقت هم هیچ ضرری به من نمیرسید، در جنگهایی هم که شکست خوردم، دیگه تو اون جنگها هم شکست نمیخوردم، این غلو هست که ما بخواهیم بگیم پیامبران ما از غیب آگاه بودند...
توجه: این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.