اکثرا در اول صبح حال خوبی داشتم و احساس پرانرژی بودن میکردم اما به ظهر نرسیده متوجه میشدم نخیر گویا آن حال خوب و انرژی فراوان تمام شده و دیگر خبری ازآن نیست، به طرز عجیبی احساس خستگی و بی حوصلگی میکردم و فشاری که عدم احساس خوب بر من وارد میکرد به نحوی بود که دوست داشتم با هیچ کس نه حرفی بزنم و نه کسی با من هم کلام شود. هر چقدرهم که با خودم فکر میکردم که چرا اینطور میشوم من که در اول روز خیلی حالم خوب بود هیچ پاسخی برای پرسشم پیدا نمی کردم تا اینکه با قوانین جهان آشنا شدم و متوجه شدم که ما در دنیایی زیست می کنیم که به هر آنچه توجه نشان دهیم و مرکز تمرکزمان بر هرکجا که باشد دقیقاً شرایطی مطابق با همان موضوع مورد توجهمان را باید تجربه کنیم. شاید برای شما هم مواقعی پیش آمده که اطرافیانتان با صحبت های منفی و حال بد روی شما تاثیر می گذارند و باعث بهم ریختگی روان شما می شوند؛ در چنین شرایطی باید چه کنیم؟
من با درک هر چه بیشتر این اصل پی به این موضوع بردم که وقتی در طول ساعات بیداری ام همواره در حال گفتگو با افرادی هستم که دائم در حال گله گذاری و شکایت نسبت به موضوعات مختلف می باشند. نا خودآگاه در حال دریافت سیگنالهای منفی اشان هستم و درست است که شخص روبرو آن ماجرای ناراحت کننده را تجربه کرده اما برای جهان هوشمند اصلا فرقی نمیکند، آن پیامی که من با احساساتم ساطع می کنم تعیین کننده است من در حین گوش دادن به حرفهای افراد دلخور دچار احساساتی نظیر خشم، عصبانیت، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن افراد و هزاران حس منفی دیگر میشدم و غافل بودم از این اصل که با ارتعاشات منفی ام در حال جذب حال و شرایط بد هستم.
من تمام تلاشم را میخواستم بکنم تا جلوگیری کنم از بروز شرایط بد افراد مدام سعی داشتم نقش حمایت کنندگی را برای انسانها بازی کنم خیال میکردم توانائی آن را دارم که افراد را تغییر دهم و حال بدشان را به شادی بدل سازم.
در گذشته من آنقدر گمراه بودم که وقت و انرژیهای خوبم را صرف آدمهائی میکردم که خودشان هیچ گونه تلاشی برای عوض شدن اوضاع ناراحت کننده اشان نمیکردن ،گمراه بودم که فکر میکردم میتوانم قبل از آنکه خودم را از حال بد و شرایط رنج آور نجات دهم دیگران را منجی باشم. چه خوش خیال بودم که تصور میکردم دیگران با حرفهایم دگرگون خواهند شد؛ تلاش من برای تغییر افراد کار بیهوده ای بیش نبود زیرا هرچقدر که من از قانون تاثیر کلام با آنها صحبت میکردم نتیجه ای نداشت و فقط حال خودم بدتر میشد؛ احساس خستگی میکردم انگار که باری سنگین بر دوش من است.
زمانی که به خود آمدم موقعی بود که رنج شرایط رنج آورم به اوج خودش رسید، وقتی که همان آدمهایی که برایشان ساعتها وقت میگذاشتم تا با دلداری دادن و امید دادن و انگیزه بخشیدن به ایشان زندگیشان را متحول سازم همانها رودررویم ایستادند و گفتند چرا پس خودت و زندگی خودت آنچنان که میگوئی متحول نشده و تغییری نکرده می گفتند ،گر حقیقت دارد حرفهای دلگرم کننده ات نتایج خودت را به عنوان سند برایمان به نمایش بگذار.در لحظه ی نخست صحبتهایشان همچون پتکی سنگین بر فرق سرم فرود آمد و تا روزها از آنها چنان عصبانی و خشمگین بودم که حتی نمی خواستم چشم در چشمشان شوم اما به مرور و با گذر زمان آرام آرام متوجه حقیقتی بزرگ در عمق خشمم شدم آنها حق داشتند که از من بخواهند ماحصل آنچه را که مدعی اش هستم نشانشان دهم من متوجه شدم در حالی که از قوانین جهان صحبت می کردم خود از اجرای آن غافل بودم من آگاه نبودم که اصل اساسی قوانین جهان آن است که من تنها و تنها با اعمال و رفتارم، میتوانم تاثیر گذار باشم نه با حرف زدن تو خالی ...
از خداوند هدایت خواستم تا به من بگوید چه کنم تا در مسیر درست اجرای صحیح قوانین جهان قرار بگیرم هدایت آن بود که از سکوت شروع کن ساکت باش و سکوت را تمرین کن.من ساکت شدم تمام تلاشم را کرده و میکنم تا شبیه یک کودک حرف شنو باشم در کلاس درس عالم، کودکی که بارها نظم کلاس را بر هم ریخته سروصدا به پا کرده دادو فریاد به راه انداخته ادعا کرده شلوغ بازی از خود در آورده و به خا طر همین رفتارهای نادرستش بارها و بارها مورد تنبیه و تأدیب قرار گرفته تا بالاخره متوجه شده که بایستی در گوشه ای آرام و تسلیم معلم بنشیند و تمرکزش را تنها صرف بهبود رفتار و اعمال خویش سازد. در نهایت:
علاوه براین آموخته هایم آموزگارم چنین بود: شادی تو در گرو خوش حالی دیگران نیست پس نگران نباش که اگر دیگران اوضاع مناسبی نداشته باشند ممکن است اجازه ندهند تو احوالت خوب و خوش باشد.
کلام آخرم این است به کسانی همچون خودم که در حال تلاش برای تغییر دادن دیگران هستند :دست از این معامله ی بی ثمر بردارید اجازه ندهید که مسیر زندگیتان با این خیال که میتوانید افراد خانواده دوست و یا آشنا را نجات دهید پر از سنگلاخ شود به راه خود بروید اعتماد کنیم به ساختار بدون عیب جهان ،او به خوبی میداند. « چگونه می بایست افراد را بر سر عقل آورد همانطور که مرا بر سر جای معین خود نشاند... »
توجه: این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.