قدرت ذهن – قسمت ششم - تحولات شگرف در شرايط زندگي با ايجاد تحول ذهن

قدرت ذهن – قسمت ششم – تحولات شگرف در شرايط زندگي با ايجاد تحول ذهن

دوست خوبم سلام. چند تا سوال ازت دارم. از زندگی و اوضاع و احوالت راضی هستی؟ زندگی بر وفق مرادت میچرخه؟ تو لحظات و دقایقت شادی و سرور جایی دارند؟ ساعت‌هات پر هستند از حس رضایت و خوشحالی؟ روزهات چطوری می‌گذرند؟ می‌تونی بهم بگی امید و آرزوهات چیزی ازشون باقی مونده یا نه؟ یعنی منظورم این هست که مثل بچگی‌هامون هنوز هم پر از خواسته و رویا هستی؟ می‌تونی بهم بگی هدف‌هات چیا هستند؟ می‌تونی بهم بگی در کل زندگی رو دوست داری یا نه؟ می‌تونی بهم بگی چقدر با زندگیت حال می‌کنی؟ اصلا حال و احوال شرایط و وضعیتت به چه شکلیه؟

چرا بیشتر آدم‌ها پاسخ مثبتی به این سوالات ندارند که بدهند؟ چرا بیشتر افراد در دنیا نمی‌توانند از زندگی‌هایشان راضی و خوشحال باشند؟ چرا افراد بشر حال خوبی ندارند؟ چرا؟ تنها دلیل تمام جواب‌های منفی برای سوالات بالا این هست که انسان فراموش کرده که نباید به میوه‌های ممنوعه نزدیک شود. او فراموش کرده که نباید به درخت حسادت نزدیک شود، نباید به درخت خشم و عصبانیت نزدیک شود، نباید به درخت بدبینی و بددلی نزدیک شود، نباید به درخت بدگویی و بدخواهی نزدیک شود. او نباید معبود خودش را، خالق خودش را فراموش می‌کرد. نباید این رابطه را با منبع حال خوب و عالی قطع می‌کرد. نباید شیوه‌ی زندگی کودکانه‌اش را فراموش می‌کرد. نباید از یاد می‌برد که راه رسیدن به آرزوها و رویاهایش تنها شاد زیستن و شادمانه لحظات را سپری کردن همچو کودکی آزاد و رها از هر دغدغه‌ایست.

چاره چیست؟ حالا که طعم واقعی زندگی از یادمان رفته تنها راه حل آنست که تغییراتی اساسی در وجودمان به وجود بیاوریم. چنان تغییراتی که واقعی، عمیق و همیشگی باشند. چنان واقعی و درونی که نتیجه بخش باشند و در تمام گوشه و کنار اوضاعمان نفوذ کنند و به جایی ما را برسانند که دیگر آن فردی نباشیم که از زندگیش هیچ رضایت و خوشنودی نداشت و برای ایجاد تغییرات بایستی در وهله نخست به سراغ ذهن خود برویم و از آنجا، همانجا شروع به دگرگونی کنیم تا تحولات شگرفی در شرایطمان رخ دهد.

در یک کلام بایستی از ذهن منفی نگر خود فاصله بگیریم و ذهن را خالی از هر باور منفی و مخرب و نابودگر کنیم.