روزهای نخست آشنائی همه چیز چقدر زیبا و لذت بخش بود... رفتارهای طرفین چقدر خالصانه و سرشار از محبت بی قید و شرط بود... انگار که آن دو ساخته شده بودن برای با هم بودن آنقدر که با هم جفت و جور بودن...
اکثرا در اول صبح حال خوبی داشتم و احساس پرانرژی بودن میکردم اما به ظهر نرسیده متوجه میشدم نخیر گویا آن حال خوب و انرژی فراوان تمام شده و دیگر خبری ازآن نیست...
این چه معامله سراسر زیان باری ست که آدمها با اصرار در آن شرکت میکنند. روزها ساعات دقیقه ها و ثانیه ها ی بی شماری را صرف بهبود رفتارهای دیگران کردن...
در دنیایمان هرآنچه را که رخ میدهد سعی نکنیم خوبهایش را به پای هوشمندی خود قرار دهیم و بدهایش را به گردن دیگران قسمت ویا تقدیر بیندازیم
احساسات منفی که در طول شبانه روز تجربه میشوند حاصل توجه و تمرکزی ست که افراد نسبت به موضوعات نامناسب از خود نشان میدهند...