روزها و سالهای زیادی از آن روزی که با درخواستم نسبت به حضور در این جهان موافقت شده بود و من پا به این عالم گذاشته بودم میگذشت...
عزت نفس را دانهای در درونت تصور کن که برای رشد و پرورش نیازمند توجه تو میباشد...
چه کنم تا دیگر از تحقیر و سرزنش کردن دیگران لذت نبرم؟!
چه کاری می توانم انجام دهم که دیگر کار نیمه تمام در لیست خود نداشته باشم؟!
برای آنکه بتوانیم مسیر موفقیت را به درستی طی کنیم، می بایست در این راه همراهان مناسبی برای خود انتخاب کنیم...
توقع و چشم داشت آفتی ست که وقتی به جان روابط آدمها می افتد خیلی زمان نیاز ندارد تا آن رابطه را هر چقدر هم عاشقانه و صمیمانه، از ریشه نابود کند...
در جهان تعداد زیادی از افراد نیستند که مهارت کنترل بر احساسات خویش را کسب کرده باشند...
بنای جهان ما آدمها به آن شکلی ساخته می شود که خود در باورهایمان سنگ بنای اولیه اش را پی ریزی کرده ایم...
اگر که بخواهیم تنها یک فرمول موفقیت را بیان کنیم که باعث شود در تمام ابعاد و بخشهای زندگی ...
شجاعت و جسارت داشتن به این معناست که فرد بتواند مسئولیت زندگی وشرایط خویش را به هر شکلی که هست بپذیرد و هرگز نخواهد وخامت اوضاع را به دیگران ارتباط دهد...
افراد وابسته که درصد بالائی از آدمها را تشکیل داده اند کسانی هستند که نتوانسته اند در وجود خود زیبائی ها توانمندیها وارزش خویش را پیدا کنند..
عزت نفس همان بذری ست که خداوند عالم در وجود هر کدام از آدمیان قرار داده تا با رشد و پرورشش بتوانند آن بذر بی نهایت ارزشمند را به درختی پربار تبدیل نمایند...
ورود به جهانی تحت کنترل تنها در صورتی ممکن خواهد شد که شخص بتواند کنترل کامل بر روی ذهن و کلام خویش داشته باشد...
نعمات بی شماری را خداوند عالم در اختیار انسانها قرار داده تا آنکه با استفاده ی درست و سلامت از آنها بتوانند شرایط زیستی خویش را بهبود بخشند...
کمتر آدمی در جهان وجود دارد که نداند در قبال رسیدن به یک خواسته می بایست هزینه ای پرداخت کند...
حقیقت غیر قابل انکاری در جهان افراد موفق وجود دارد که باعث بوجود آمدن پیروزیهای ایشان گشته...
تمامی آدمها میخواهند که زندگی راحت و آرام و لذت بخشی را تجربه کنند...
سکوت ذهن یک مهارت فوق العاده حیاتی و ضروریست ...
مردمان بسیاری در روی زمین زندگی میکنند که عمریست در حسرت و پشیمانی به سرمیبرند
در فرآیند زندگی هر انسانی آن رخدادها و شرایطی وارد تجربیات فرد می شود که ریشه در باورهای ایشان دارند...
شلوغی و سر و صدا در ذهن افراد بشر به یک امر کاملا طبیعی و عادی تبدیل شده...
ذهن و قدرت نامحدود باورهایمان میتوانند در مسیر خیر و سعادتمان قرار گیرند و یا در مسیر سیهروزیمان...
برای آنکه بتوانیم در زندگی وضعیتهای مناسبی را تجربه کنیم، برای آنکه شرایط رنج آور را که سالیان سال است بر ما تحمیل میشوند را تغییرشان دهیم...
در جهان تعداد خیلی خیلی کمیاز مردم هستند که پذیرفته اند قدرتمند هستند و خالق شرایط خویش میباشند...
به نظر می رسد که بیشتر آدمها معنای حقیقی شکرگزاری و سپاس گزار بودن را درک نکرده اند
به خاطر داشته باشیم جهانی که در آن متولد شده ایم رشد کرده ایم و در کل زندگی میکنیم همواره از قوانین بدون تغییرش تبعیت میکند.
آدم هائی که در زندگی احساس شادمانی و رضایتمندی پایدار داشته باشند تعدادشان بسیار اندک است و اکثرا از آنچه تجربه میکنند گله مند و ناخشنود اند...
در جهان پیرامونمان خیلی از انسانها هستند که آرزوی کسب جایگاه افراد موفق را در سر دارند.
مهارت برقراری ارتباط را خیلی از افراد دارند، اما آدم های زیادی نیستند که مهارت حفظ ارتباط را هم داشته باشند...
بعضی وقتها با دیدن بعضی از آدمها، این سوال در ذهنم شکل میگیرد که چرا عدهای انقدر دوست دارند که وانمود کنند افراد ستمدیده و رنج کشیده و مظلومی هستند؟
افراد زیادی در دنیا هستند که دقیقاً مطابق شرایطی که برایشان اتفاق میافتد رفتار میکنند. آنها به دنبال یک اتفاق خوب خوشحال میشوند و...
درباره شکرگزاری نسبت به زندگی حرف و سخن کم نشنیدهایم. شاعران و نکته پردازان هم به این موضوع بسیار پرداختهاند...
بیشتر آدم ها بر این باورند که انسان های موفق و خوشبخت، به این دلیل نتایج خوب در زندگی هایشان دریافت میکنند که، با عوامل ماورایی در ارتباط هستند...
صبوری کردن در برابر ناملایمات و نابسامانیها، میتواند انسان را از هر شرایط نامناسب و رنجآوری نجات دهد.
جهان پر است از افرادی که هیچ برنامه روشنی برای ساعات و روزها و زندگیشان ندارند. جهان پر شده از انسانهای بی هدفی که هیچ انگیزه و امیدی برای آینده زندگیشان ندارند...
ما چه اتفاقی افتاده که تن به شرایط سخت و طاقتفرسا دادهایم؟ برایمان چه رخ داده که نمی خواهیم پا از دایره محدود و تاریکمان بیرون بگذاریم؟
ترحم و دلسوزیهایی که ما در حق دیگران از خودمان نشان میدهیم نه باعث نجات آنها از شرایط بدشان میشود نه باعث به وجود آمدن اتفاق خوبی برای ما خواهد شد...
بیشتر آدم هایی که در جهان زندگی می کنند مشغول صرف انرژی برای راضی نگاه داشتن افراد هستند...
به دنبال تغییر شرایط هستیم اما به خیال خود برای اینکه دچار احساس گناه و عذاب وجدان از این موضوع که من در برابر دیگران مسئول هستم نشویم...
اینکه ما بخواهیم شرایط نامطلوب زندگیمان تغییر کند و اینکه ما بخواهیم موقعیتهای خوب زندگی را درک کنیم، اینکه ما بخواهیم اتفاقات زیبا را تجربه کنیم، همگی مستلزم پرداخت هزینه است...
قانون جذب، جهانی که ما انسانها در آن متولد شدهایم، جهانی کاملا قانونمند و صددرصد هوشمند است...
خودباوری و اصل اعتماد به نفس است که باعث رشد و شکوفایی هر انسان در جهان شده و خواهد شد...
احساس گناه چیست و چرا ما دچار احساس گناه شدیم و راه از بین بردن آن چیست؟
باورهای ما چطور باعث شدند که ما دچار عدم عزت نفس باشیم؟ ما در خانوادههایی متولد شدیم که این آگاهی را نداشتند که باید عزت نفس کودک را افزایش بدهند...
باورهای مخربی که ما نسبت به خودمان داریم باعث میشوند که ما از عزت نفس خوبی برخوردار نباشیم، باعث میشوند که ما جزو افراد با اعتماد به نفس نباشیم...
قانون جذب، قانونی هست که در جهان اعمال میشود و هیچ وقت در آن تغییری ایجاد نمیشود و برای همه ما به یک صورت عمل میکند...
زندگیهای من و شما تماما با باورهایمان شکل پیدا کرده. ما در هر کدام از ابعاد زندگیمان، در هر وضعیتی که هستیم به خاطر باورهایی هست که در آن بخش از زندگیمان پذیرفتهایم و جزو معتقداتمان شده است...
جهانی که در آن متولد شدهایم و در آن زندگی میکنیم پر است از بینهایت شکل و شیوه برای زیستن... هر کس به شیوهی خودش زندگی میکند هرکس در این دنیا جهانی برای خودش ساخته...
دوست خوبم سلام. چند تا سوال ازت دارم. از زندگی و اوضاع و احوالت راضی هستی؟ زندگی بر وفق مرادت میچرخه؟ تو لحظات و دقایقت شادی و سرور جایی دارند؟
ما را چه میشود که تا این اندازه میخواهیم افراد را کنترل کنیم؟ مگر نه اینکه خودمان چنین شرایطی را دوست نداریم...
در جهان قانونمندی که من و شما زندگی میکنیم چنانچه قوانین را بشناسیم، چنانچه ساز و کار این نظامات را تشخیص دهیم، میتوانیم زندگی خوب و لذت بخشی را تجربه کنیم...
باور به اینکه تو میتوانی اوقات و لحظاتت را بدون تشویش و نگرانی، بدون ترس و ناامیدی سر کنی، باور به اینکه تو میتوانی روزهایت را در حال شادمانی و سرور باشی...
قدرت نامحدود ذهن به ما این اجازه را میدهد تا باشیم هر آنچه میخواهیم، بسازیم هر آنچه میخواهیم. قدرت نامحدود ذهن به ما این فرصت را میدهد تا هیچ ناشدنی برای ما باقی نماند...
با وجود قدرت نامحدود ذهنمون، زندگیهامون تو وضعیت خوبی نیست... چرا؟ تنها به این دلیل که بیشترمون از وجود این قدرت آگاهی نداریم، نمیدونیم که خداوند عالم ما رو هم مثل خودش خالق قرار داده ...
قدرت شکرگزاری آنجایی به ظهور میرسد که تو به خاطر خصلتهای نیک در وجود خودت و یا اطرافیانت خوشحالی و بابتشان از خالقت، خودت و آنها سپاسگزاری میکنی...
اگر که به دنبال راهی هستیم که شاهراهی باشد به مقصد خوشبختی و سعادتمندی آن هم به معنای واقعی، عمیق و همیشگی...
سخن خود را با یک سوال آغاز می کنم. چه شده که دیگر در بیشتر زندگیها خبری از شادی و آرامش، نشاط و سرزندگی، امید و آرمان، ایمان و یقین نیست...