جاده ای که به جهنم میرسد ممکن است با نیات و اهداف خوب پوشیده شده باشد اما مسیر شکست حتماً همین طور است.
به همکارانت نگاه کن، اکثر آنها آغازگرهای خوبی هستند کسانی که در پی موفقیت هستند و ایده های خوبی برای محقق کردن آن دارند. آنها مشتاقانه آغاز به کار میکنند یا حداقل فقط قصد دارند آن کار را به پایانی موفقیت آمیز برسانند.
ناگهان اتفاقی میافتد. در میانه راه انرژی تحلیل میرود و پروژه های دیگری هم به کار اضافه میشود. تنبلی و کم کاری شروع میشود و کار سر زمان مقرر به انجام نمیرسد و متأسفانه پروژهها یکی پس از دیگری به ابدیت میپیوندند.
این داستان برایتان آشناست؟ شاید هم خیلی آشناست؟ اگر خودت را به خاطر شروعهای خوب اما بیسرانجام در زندگی شخصی و شغلی ملامت میکنی بدان که درگیر مشکلی بسیار عام هستی! به هر حال اگر همه مردم میتوانستند خودشان کارهایشان را به انجام برسانند دیوید الن هرگز تبدیل به یک فروشنده مطرح نشده بود.
یک تمام کننده خوب یعنی کسی که بتواند از ابتدای یک پروژه تا انتهای آن انگیزهاش را حفظ کند. مطالعات اخیر پرده از دلایل دشواری حفظ انگیزه برداشته است و راه حلهای خوبی برای حفظ آن در طول مدت کار ارائه کرده است.
در این تحقیقات روانشناسان دانشگاه شیکاگو به این نتیجه رسیدهاند که وقتی افراد در پی اهدافشان هستند به این فکر میکنند که تا به حال چه اندازه از مسیر را طی کردهاند یا چه اندازه از مسیر را در پیش رو دارند. افراد اکثراً از این دو شیوه تفکر برای حفظ انگیزه استفاده میکنند. یک دونده ماراتن به این فکر میکند که چندین مایل را پیموده است و یا چند مایل دیگر پیش رو دارد. کسی که رژیم گرفته است به این فکر میکند که چند کیلو تا به حال کم کرده است و یا چند کیلوی دیگر باید کم کند تا به وزن مورد نظرش برسد.
هر دو راه به نظر کارآمد و مناسبند. اما تمرکز بیش از حد بر آن چه انجام شده است بیشتر منجر به تمایل به پایان دادن به کار میشود تا ادامه آن.