غرق سرور و مستی
سرتاسر عمر خود در بی خبری بودی
بی آنکه بدانی تو در خواب عمیق بودی
دائم نگرانی که فردا چه خواهد شد؟!
یا آنکه پشیمان از دیروز خودت بودی
در زندگیت همچون یک کلاف سر در گم
ناامید و ناراضی در جدالِ با مردم
در کیسهی بر پشتت انباشتهای از غم
بر زمین بنه بارت پشت پا بزن بر غم
تا به کی تو میخواهی در بی خبری مانی؟!
در نبرد بی پایان با جهان خود باشی؟!
یاد آر که تو عهدی با خالق خود بستی
گفتی که شوم غرق هم سرور و هم مستی
مهری بباید زد بر هر غم و اندوهی
آزاد بباید شد از قید هر آشوبی
خواهی که خداوندت نعمت به تو افزاید؟!
باید ز تو هر لحظه شکرانه به جا آید
اینکه تو شوی راضی از هر چه که پیش آید
خشنودیت بر تو خوشبختی پدید آرد
خالق ز تو میخواهد هر لحظه کنی شادی
چونکه تو در این عالم همچون گوهری هستی
شعر از فرشته پوستی
توجه: این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.