جویای کرامت خداوند
ای آنکه به انتظار رحمت بنشستی
جویای کرامت خداوند بنشستی
یک عمر اسیر بغض و کین بودی تو
در طاعت شیطان رجیم بودی تو
هر بار کسی عمداً و سهواً برنجاند تورا
یک لحظه خیال انتقام رها کرد تورا؟!
هر جا که نشستی ز او بد گفتی
در غیبت او آنچه نباید گفتی
اکنون بیا خلق خدا شاد بکن
وز بخشش خود یک گره ای باز بکن
گر طالب بخشش خدا هستی تو
محتاج و فقیر درگهش هستی تو
باید که ز خلق بخشنده شوی تو
آزاد ز هر خشم و غضب باشی تو
تا آینه ی قلب تو زنگار گرفت است
جاری شدن رحمت الله محال است
شعر از فرشته پوستی
توجه: این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.