رخشان گوهر
ای آنکه غمی داری در گوشه ی قلب خود
از چیست که اینگونه گم کردی مسیر خود
دائم تو در دیروز دنبال چه می گردی
دیروز گذشت جانا وقت است که دریابی
امروز و همین لحظه از آن تو می باشد
نقد است همین امروز مفروش به فردایت
در تک به تک ساعات ناراضی و نالانی
این عمر عزیز توست قدرش نمی دانی
بذری ست درون تو کز آن گوهری تابد
جهدی بباید کرد تا ریشه کند در جان
این قلب که از کینه انباشته اش کردی
آن خانه ی معبود است ظلمتکده اش کردی
گر در پی آنی که قلب تو شود روشن
از هر کس و هر چیزی رنجاند تو را بگذر
لب را به سخن مگشا جز آنکه ثنا گویی
واجب بنما بر خود شایسته سخن گویی
گر قلب و کلام خود پاکیزه نگه داری
بذر وجود خود رخشان گوهری بینی
شعر از فرشته پوستی
توجه: این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.